ـ الله اكبر. بسماللهالرحمنالرحيم.
چشمان مصطفا، ارميا را بر خطوط كتاب ترجيح دادند اما چشمهايش مثل هميشه از نخستين در نماز ارميا جلوتر نرفتند، يعني نميتوانستند. چهگونه به آن چشمان نيمباز مشكيمشكي ميتوانستي چشم بدوزي، زماني كه تو را نگاه نميكند و افق ديدش جايي ماوراي تو و سنگر است؟ چهگونه چادر گلمنگلي نگاهت را بر سجده سادهاش پهن ميكردي، زماني كه شانههاي ارميا در سجده بيصدا ميلرزيد؟ مصطفا كتاب را بست، عينكش را درآورد و آن را با دستمالي كه در ميان لباسهاي خاكياش به طرز عجيبي تميز مانده بود، پاك كرد. يكي از شيشههاي عينك لق شده بود. آرام گفت:
ـ موجي شده.
و بعد باز هم بياختيار نگاهش ارميا را و نمازش را به عينك ترجيح داد...
نويسنده | رضا اميرخاني |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 304 |
نوبت چاپ | 35 |
ابعاد | 14.2 * 1.5 * 21.2 |
وزن | 350 |
سال چاپ | 1399 |
هنوز نظري ثبت نشده است