هرگز کسي نفهميد زن کولي به او چه گفت. انتظار براي همراهانش طولاني شد. شامگاه رسيد و تاريکي را بر پهنه آسمان گستراند و رطوبت و سرما را همراه آورد. از دودکش ارابه دوم دود و بوي غذاي اشتهاآور بيرون ميزد. شکم اسب سير شده بود و پتويي زردرنگ ميپوشاندش و دو مرد کولي، دور از آنها، آهسته با هم گپ ميزدند. آن کورهراه پرت افتاده و پنهان، بهنحوي غريب، آرام و دنج و ساکت مينمود. يکي از شاخصترين وجوه مجادلهانگيز آثار دي. اچ. لارنس نثر منحصربهفرد اوست. به عقيده عدهاي، لارنس خيلي بد مينوشت. مشخصا جيمز جويس شيوه نگارش او را عاري از بلاغت و شيوايي ميدانست و گمان ميبرد لارنس فقط بيان مقصود ميکند، همين و بس! ستايشگران سبک او همين ويژگي را از جنبه مثبت تاويل ميکنند و ايراد را حسن بهشمار ميآورند. آنان قبول دارند آنچه منتقدان «بيان زمخت لارنسي» مينامندش قواعد متعارفي را زير پا ميگذارد.
نويسنده | دي اچ لارنس |
قطع | رقعي |
مترجم | كاوه ميرعباسي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 152 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است