رمان دست‌هاي کوچولو کف مي‌زنند يک کمدي سياه است با بن‌مايه‌هاي گوتيک. قصه‌اي که نامش و محور روايتش برگرفته شده از شعر «ني‌لبک زن‌» هاملن، همان روايت مشهور از مردي که با نواي ني‌اش موش‌ها را از شهر هاملن دور مي‌کند و چون مردمان شهر دست‌مزدش را نمي‌دهند به انتقام کودکان شهر را هم مي‌برد و نا‌پديد مي‌شود... رمان درباره‌ي موزه‌اي‌ است که مديرش مي‌خواهد از خودکشي آدم‌ها جلوگيري کند. او عاشق زندگي ديگران است و در اين موزه همراه چند شخصيت ديگر زندگي مي‌کند. اما شر کنار او پرسه مي‌زند و اتفاقاتي در راه هستند که واقعا نمي‌توان آن‌ها را حدس زد. کابوس، جنون، خباثت و البته عشق. رودز از دل يک قصه‌ي قرون وسطايي اثري مهيب آفريده است