اغلب لارنس را با هنرمندي دانسته اند که ايده هاي فلسفي او دست به تخريب رمان هايش زده اند يا او را فيلسوفي ديده اند که دست بر قضا ايده هايش سر از آثار ادبي او درآورده اند. البته هيچ يک از اين دو ديدگاه وافي به مقصود نيست و از انصاف به دور است و نمي تواند يگانگي آن دو و پيچيدگي شان را در نگاه و نگرش و بينش او تبيين کند. علي اي حال، همين بس که بدانيم دي. ايچ. لارنس در مکتب فيلسوف شاعران رمانتيکي چون بليک، کولريج و کارلايل مي نشيند و در کنار متفکران نهان بين و ژرفنگري چون نيچه، هراکليتوس و ياکوب بوهمه جاي مي گيرد. در چنين متني است که ميتوان جايگاه او را در سنت شاعرانگي پيام آوري با هم روزگارانش اليوت و پيتس به مقايسه گذاشت و مقابل نشاند. آنجا که خواننده انتظار دارد نثر لارنس، في المثل در جستارهاي استدلالي او، کاملا استعاري باشد واقعأ نثرش به غايت و از بن استعاري ست. همين تناقض است که لارنس از آن بهره مي جويد. در کل نوشته هاي گوناگون لارنس استعاره و بوطيقا و شعريت و فلسفه عجيب در هم تنيده اند. او به هيئت کسي در مي آيد که زورق استعاره را از کرانه ريطوريقايي خود جدا مي سازد: سبک ممتاز و شاخص او رقم و نشان کسي است که تحليلي نمي انديشد که شاعرانه و بوطيقايي انديشه مي کند؛ همين است که متفکر -شاعر است.
نويسنده | دي ايچ لارنس |
قطع | رقعي |
مترجم | مسعود قاسميان |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 116 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1399 |
هنوز نظري ثبت نشده است