اگه ناراضي سياسي نميخواي، دو طرف مسئله رو به مردم نگو که نگران بشن، فقط يکيش رو بگو. از اون هم بهتر، هيچي بهشون نگو. بذار يادشون بره که چيزي مثل جنگ وجود داره. اگه حکومت بيکفايته، اگه کلهگندههاش همهچي رو بالا گشيدن و مالياتهايش نامعقوله، همون بهتر که اينجوري باشه تا اينکه مردم نگران اين چيزها باشن. آرامش، مانتگ. براي مردم مسابقه برگزار کن، مسابقهاي که توش برنده بشن… کلهشون رو از اطلاعات بهدردنخور پر کن. اونقدر «واقعيت» تو کلهشون بچپون که احساس کنن تا خرخره پر شدهان و «عقل کل» هستن. در فارنهايت 451 حکومت از جنس «برادر بزرگ» اورول در رمان 1984 نيست. در اين کتاب روش حکومت موذيانهتر است، چون مردمي که از برنامههاي سرگرمکننده و اطلاعات ناقص تکراري راضي هستند از آن استقبال ميکنند. ذهنشان چنان از اطلاعات بيخاصيت و حقايق بيهوده انباشته است که احساس ذکاوت ميکنند و از جهل خودخواستهي خود خوشحالند. حکومت کتابها را خلاصه و خلاصهتر ميکند تا آنکه جز يادداشتهاي بيبو و خاصيت چيزي از آنها باقي نميماند، درواقع ديگر کتابي براي خواندن وجود ندارد. بعد از آن است – بعد از آنکه ديگر کسي کتاب نخواند – که مردم خودشان وجود کتابها را گزارش ميدهند، چرا که «کتاب تفنگ پُري است در خانهي همسايه!»
نويسنده | ري بردبري |
قطع | رقعي |
مترجم | مژده دقيقي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 184 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1 |
وزن | 180 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است