پيمان هوشمندزاده در مقام داستاننويس تجربههايي خاص و جدي داشته است. او بعدِ اقبالِ گسترده مجموعه داستانِ ها کردن در ميانهي دهه هشتاد، چند کتابِ ديگر نيز منتشر کرد که هر کدام به نوعي امتدادِ مسيري بودند که او در ها کردن پيريزي کرده بود. جديدترين مجموعه داستانِ او، روي خطِ چشم، شاملِ ده داستانِ کوتاه است که از منظرِ ساختاري به هم وابستگي دارند اما مستقل از هم خوانده ميشوند. در داستانهاي اين کتاب جهانِ مرموز طنزآلود هوشمندزاده در رابطه با انسان و اشيا و مهمتر از همه در ايجازِ زبانياش آشکار ميشود. در هر داستان امري به ظاهر پيش پا افتاده کلِ متن را به تسخيرِ خود درميآورد و موجب حرکتِ انسانش ميشود به سوي نوعي مينيماليسم در زندگي، مينيماليسمي که در اعماقش جريانِ ممتدِ زيستن با بحران دست و پنجه نرم ميکند و طنينِ آرام و درعينحال مؤثرش به آهستگي به گوش مخاطبِ هوشمندزاده ميرسد. هر کدامِ اين ده داستان درونمايهاي بکر دارد که از ذهنِ نقيضهسازِ نويسندهاش برآمده است، درونمايهاي که درش خونسردي راوي موج ميزند و نيشخندش به جهان و ماجراهايش. و اين شايد بزرگترين نفرينِ هوشمندزاده نويسنده است؛ پوزخندي که انگار بر جهانِ او ترسيم شده و مخاطبش را نشانه رفته است.
نويسنده | پيمان هوشمندزاده |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 104 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.4 * 0.7 * 21.4 |
وزن | 104 |
سال چاپ | 1396 |
هنوز نظري ثبت نشده است