- جزییاتدير دوستت داشتهام، زيبايياي چنان كهن، زيبايياي چنين نوين، دير دوستت داشتهام! چسان اما! تو در اندرون من بودي و من از خود برون! و تو را من همواره در بيرون ميجستم! و از زشتي خود از پي زيبايي آفريدگان تو بودم. تو با من بودي و من با تو نبودم. در بند هر آنچه، بيتو، جز نيستي نيست. آنك مرا فراخوان...
- مشخصات محصول
- 0
دير دوستت داشتهام، زيبايياي چنان كهن، زيبايياي چنين نوين، دير دوستت داشتهام! چسان اما! تو در اندرون من بودي و من از خود برون! و تو را من همواره در بيرون ميجستم! و از زشتي خود از پي زيبايي آفريدگان تو بودم. تو با من بودي و من با تو نبودم. در بند هر آنچه، بيتو، جز نيستي نيست. آنك مرا فراخواندي، ندايت ناشنوايي گوشم را پرده دريد؛ جلالات كوري چشمم را شكافت؛ عطر تو را تنفس ميكنم و زينسان، برايت (برابر آيينهات) آه ميكشم؛ تو را من چشيدهام و اينچنين از گرسنگي و تشنگي بلعيده شدهام؛ لمسم كردهاي و در طلب صلح و سلامت ميسوزم.
نويسنده | قديس آگوستين |
قطع | رقعي |
مترجم | افسانه نجاتي |
نوع جلد | گالينگور |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 404 |
نوبت چاپ | 3 |
ابعاد | 15.5 * 2.5 * 22 |
وزن | 700 |
سال چاپ | 1391 |
هنوز نظري ثبت نشده است