پتر هاندکه نويسندهاي است با مواضعي نامتعارف که سخنان و رفتارهايش هميشه بحثانگيز بوده و همين سخنان و رفتارها بررسي آثار او را به داوري درباره? شخصيت و کنشهايش پيوند زده است. او برعکس نويسندگاني که سالها پس از تجربه فقدان درباره آن مينويسند، نوشتن اين رمان را هفت هفته پس از فقدان مادرش آغاز کرد... پيش از آنکه «زبانش بند بيايد» و ديگر نتواند از او بنويسد. چنان ناکام که خالي از آرزو نه قضاوتيست، نه يادبودي براي مادري، نه تصويري بهکمال که نويسنده، و خواننده، بتوانند پس از به پايان رساندنش نفس راحتي بکشند، بلکه وصف زخميست باز و هولناک.
هاندکه خواستار برچيدن جايزه نوبل شده بود اما طرفه آنکه بعدها جايزه نوبل به او تعلق گرفت. کساني هاندکه را امتداد کافکا و روبرت موزيل دانستهاند و کساني نيز او را با هاينريش بل مقايسه کردهاند. به هر تعبير، اين رمان را يکي از مهمترين آثاري دانستهاند که در زمانه ما به زبان آلماني نوشته شده است.
نويسنده | پتر هاندكه |
قطع | رقعي |
مترجم | ناصر غياثي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 88 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 13 * 19.5 * 0.7 |
وزن | 90 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است