مجموعه قصة زائري زير باران سند روشن، گويا و بيپيرايهاي از صفا و صداقت و هجوم آفت به چشمانداز سبز باغي پردرخت است- باغي كه آبش را مسموم كردهاند و برگهاي تازهاش به وسعت يك لبخند هم نميپايند و قبل از طلوع، غروب در تدارك رسيدن است.
محمود از دنياي اميدي كه بيهوده ميرويد، به سرزميني ميرسد كه همهچيز در حال دگرگوني است، دگرگوني ويرانگر، دگرگوني پرخاشگر و سرانجام دگرگوني در تسليمها و باورها.
مكان قصههاي مجموعه زائري زير باران اكثرا جنوب است، جنوبي كه صميميت در آن با آفتاب داغالفتي ديرينه دارد. محمود در اين مجموعه، قصهگوي زوالها و وحشتها است و دلش نميخواهد بيهوده به كسي اميد بدهد و سرانجام در مرحله عمل اين اميد مثل تابوتي بيگور روي دست صاحبش بماند.
قصه " ترس" جدالي براي زيستن و آزاد زيستن است، " از دلتنگي" حكايتگونهاي از سرگرداني است، " برخورد" از هجوم ماشين به روستا ميگويد- روستايي كه نميداند با اين هيولاي خستگي ناپذير چه كند و در " سايه سپيدارها"، قصه تلخ بياعتمادي است به نشانه ويراني براي همهچيز.
نويسنده | احمد محمود |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 208 |
نوبت چاپ | 11 |
ابعاد | 14.5 * 1 * 21.4 |
وزن | 245 |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است