معاويه: عين همين عبارت را به او گفتم. گفتم: عبدالله، يقينا هر شرطي را به جان و دل ميپذيرد. اما شرط گذاشتن در كنار كلام پدر، آن هم پدري با اين حد از ملاطفت و ريشسپيد، رسم ادب نيست. خجالت كشيد... و بغض كرد. دختر. وقتي اهل حيا باشد، با كوچكترين تلنگري، خجالت ميكشد... و بغض ميكند. كاش فقط بغض ميكرد. (صدايش را در گلو ميشكند و بغضآلود) ناگهان بغضش تركيد و مثل ابر بهاري... (بقيه حرفش را فرو ميخورد و روي بر ميگرداند تا جلوي گريهاش را بگيرد.)
عبدالله: (كاملا متاثر و دگرگون شده، با نهايت عاطفه و دلسوزي) چرا؟!
| نويسنده | مهدي شجاعي |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 176 |
| نوبت چاپ | 3 |
| ابعاد | 14.5 * 1.5 * 22 |
| وزن | 250 |
| سال چاپ | 1390 |
هنوز نظري ثبت نشده است