براي اينكه چهارنفر را با خودم بكشم. بعد يكدفعه همه را ول كنم بيايم اينجا و يكنفر را آماده مردن كنم. ملافههايش را عوض كنم. حمامش كنم. موهاش را شانه كنم و وقتي قرصهايش را ميدهم، يادم بيفتد كه اي واي اين مادر است. چقدر پير شده و بعد مثلا از تو صحبت كنم و مادر بپرسد كه حالا چه كار ميكند، زندهس؟ و من بگم آره چرا كه نه؟ و شب كه برگشتم، مادر كنار تلويزيون نشسته باشد و بپرسد خوش گذشت؟ و من بگم آره، حرف زديم! خنديديم، ياد گذشتهها كرديم كه دست همديگر را ميگرفتيم و زير باران قدم ميزديم، يا از اين گلفروشي وقتي ميگذشتيم گل ميخريديم.
نويسنده | علي خدايي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 138 |
نوبت چاپ | 13 |
ابعاد | 14 * 1 * 21 |
وزن | 150 |
سال چاپ | 1399 |
هنوز نظري ثبت نشده است