»ميروم که به کنسرت برسم» جديدترين رمان شمس لنگرودي، شاعر، نويسنده و محقق برجسته ايراني، خواننده را به سفري در دل ذهن راوي ميبرد؛ ذهني که در آستانه مرگ و در دل انزوا به دنبال معنا، رهايي و درکي نو از هستي است. داستان در فضايي تاريک و ملموس، در انباري خاکگرفته و شلوغ شکل ميگيرد؛ جايي که صداها، بوها و خاطرات کودکي در هم ميآميزند و پازلي آرامآرام در ذهن خواننده کامل ميشود.
راوي، ماليخوليايي و ترسخورده از مرگ، با نگاهي شاعرانه به زندگي و تلاش براي معنا دادن به آن، خواننده را با خود همراه ميکند. بازگشت او به خانه پدري، صحنهاي پر از تضاد ميان سنت و مدرنيته، آزادي و سلطهگري، زيبايي و خشونت، و روابط ميان والدين و فرزندان است. در کنار اين تضادها، موسيقي و خاطرات کودکي نقش کليدي در روايت دارند و تجربهاي حسي و درگيرکننده براي خواننده خلق ميکنند.
شمس لنگرودي با نثري موجز و شاعرانه، داستاني ميسازد که ذهن و احساس مخاطب را تسخير ميکند و با پاياني تکاندهنده، او را به تأمل در زندگي، مرگ و معناي هستي فرا ميخواند؛ سفري که هم فلسفي است و هم عميقاً انساني.
راوي و جهان ذهنياش: در آستانه مرگ و شعر
يکي از ويژگيهاي مهم نوشتههاي شمس لنگرودي، ردپاي تفکر شاعرانه در دلِ نثر است. نويسنده مقتصد است و اطناب کلام ندارد. او داستاني تعريف ميکند که بدون اشارههايي به گذشته و خاطره و کودکي درست شکل نميگيرد. راوي بايد خواننده را با خود همراه کند. سيلان ذهنِ راوي براي آشنايي ما با شخصيتهايي که وارد داستان ميشوند، براي آنچهميشدها و آنچهشدهها، براي همراهي با راوي در مسير رسيدن به کنسرت لازم است، کليدي است. راوي ماليخوليايي و ترسخورده از مرگ است. نيشخند مرگ بر لبانش نشسته، اما در تلاش براي معنا دادن به زندگي، دست به خواندن و نوشتن و حتي شعر سرودن ميزند. او کمالگراست، ناراضي از خود، و درعينحال مشتاق کشف معنا در دل انزوا. اين ميل به انزوا، نه تنها تلاشي براي رهايي از جهان بيروني، بلکه سفري به درون، به گذشته، به ريشهها و ترسهاست.
خانه پدري: صحنه اصلي تضادها
بازگشت راوي به خانهاي در کنار خواهرش، پنهان شدن از دليلي که ما نميدانيم، بازگشت به سرچشمه تضادهاست: پدر سنتي، جاهل، سرکوبگر و بيفرهنگ در مقابل مادري بافرهنگ، زيبا و هنردوست. خانه محمل تضاد سنت و مدرنيته، زيبايي و خشونت، آزادي و سلطهگري است. اين تضادها نهتنها در والدين، بلکه در فرزندان، مرادخان و زري، نيز ديده ميشود.
انباري زيرزمين، آنجا که با مراد و گذشته و سببهايش آشنا ميشويم، جايگاهي دوگانه در داستان دارد. همان اول کار ميفهميم زنداني است، شايد خودخواسته؟ اما نگران است، ميترسد جايش را پيدا کنند؛ پس دليلي براي پنهان شدن دارد. موسيقي در اين داستان نقشي درخشان دارد.
| نويسنده | شمس لنگرودي |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 136 |
| نوبت چاپ | 15 |
| ابعاد | 14.5 * 21.5 * |
| وزن | 150 |
| سال چاپ | 1404 |
هنوز نظري ثبت نشده است