ديد توما، پس از آنکه با ورود او به دريا تا حدي دچار خدشه ميشود، به او اين امکان را ميدهد که جهان را به شکلي متفاوت ببيند؛ بهويژه زبان، انسانهاي اطرافش، و تاريکياي که «شب» ميناميم، تاريکياي که او اکنون به شکلي ملموس حس ميکند. گويي از طريق نابيناشدن، او به جهاني فراتر از فهم ما معرفي شده است، جهاني که دسترسي به آن دشوار اما در عين حال ممکن است.
شايد بيانصافي نباشد اگر بگوييم «رمان نو» را پيش از روب ـ گريه، ساروت و بوتور و... موريس بلانشو نوشته است. اين نخستين رمان بلانشو، بين سالهاي 1932 تا 1940 نوشته شده است.
اين کتاب يک نقل recite (يک رويداد، نه روايتگري يک رويداد) است ــ خود رويداد همان کتاب است، نوشتن، خلق آن.
اين اثر پارادوکسيکال، وجود را در غياب وجود و راز را در غياب راز کشف ميکند و اين جستوجو بيپايان است. بلانشو در اين جستوجوي بيپايان، با روش استادانه? خود، امکانات رمان را دگرگون ميسازد
نويسنده | موريس بلانشو |
قطع | رقعي |
مترجم | شهرام رستمي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 100 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.5 |
وزن | 120 |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است