مغازه‌ي خودکشي داستان کسب و کار خانوادگي خانواده‌ي تواچ است. آن‌ها يک مغازه خودکشي دارند که سر درش اين شعار را نوشته‌اند: «آيا در زندگي شکست خورده‌ايد؟ لااقل در مرگ‌تان موفق باشيد.» مغازه تواچ به افرادي که قصد خودکشي دارند، خدمات و مشاوره مي‌دهد؛ با چي خودتان را بکشيد، چطور بکشيد و کجا. انواع ابزار و ادوات خودکشي از نوع ساده آن مثل طناب دار تا پيچيده‌ترين ويروس‌هاي کشنده در مغازه آنها پيدا مي‌شود. مغازه‌اي که نه زمانش معلوم است و نه مکانش مشخص. اما مسئله‌اي که خوب به چشم مي‌آيد وفور نااميدي است؛ يک بيماري مسري که کسب و کار خانواده تواچ را رونق داده است. بيشتر مردم دليلي ندارند که به زندگي ادامه دهند، شاد بودن و خنديدن برايشان چيز عجيبي شده و آمار خودکشي خيلي بالاست بنابراين مغازه خودکشي مفتخر است که به مردم براي خلاص شدن از شر زندگي کمک مي‌کند. همه‌چيز براي تواچ‌ها خوب پيش مي‌رود آنها هر روز وسايل جديدي اختراع مي‌کنند و ميل به خودکشي هم رو به افزايش است تا اين که آلن به دنيا مي‌آيد. آلن با همه آدم‌هاي اين قصه فرق دارد. شاد است. لبخند مي‌زند و عاشق کمک کردن به ديگران است. او قوانين مغازه را رعايت نمي‌کند و رفتارش کم‌کم باعث ايجاد تغييرات اساسي مي‌شود. حضور مرگ در سراسر کتاب احساس مي‌شود و در مقابل آن تلاش براي ساختن زندگي و ادامه دادن به حيات وجود دارد. جنگي نمادين و پر از شوخي و طنزي ظريف که خواننده را مسحور مي‌کند. جالب اين‌جا است که نام افراد خانواده تواچ هم نام افراد سرشناسي است که به نوعي خودکشي کرده‌اند.