رازهاي سربهمهر مثل ديناميتهايي هستند که آدم زير تخت قايم ميکنه. سالها همهچيز به خوبي و خوشي ميگذره، اما جرقه هر لحظه ممکنه از يک جايي سر برسه.» ناژا اينجا در يکي از دورافتادهترين روستاهاي الجزاير با سه دختربچه قدونيمقد تنها مانده است. سکه شانس به نامشان زده و سعيد را براي کار بردهاند به يکي از کارخانههاي اتومبيلسازي فرانسه. پس از سالها دوري بالأخره سعيد دستش به دهانش رسيده و خانواده را به پاريس ميبرد و ناژا رسيده و نرسيده دوقلو آبستن ميشود! اما سير کردن شکم هفت نفر از سعيد برنميآيد. ناژا روي آرامش را نخواهد ديد و منحني در حال سقوط حقيقت رهايش نميکند؛ حقيقت آميخته به دروغ و پنهانکاري. خورشيد تلخ داستاني است پراتفاق و بافتهشده از ظلم و دروغ؛ روايتي از زندگي سه نسل و روياهاي بربادرفته مهاجران. ليليا حسن داستان زناني را ميسازد که روياهايشان در آن مجتمعهاي مسکن ارزانقيمت پاريس بر باد ميرود.
نويسنده | ليليا حسن |
قطع | جيبي |
مترجم | آسوله مرادي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 176 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 9 * 11 * 0.5 |
وزن | 200 |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است