گودرز گفت: «فرق چه ميکنه؟ اول مردهخري، بعد مردهخوري. ئي دو تا گاوميش اگه زنده بودن، هر کدوم پنجاه هزار توممن پولشون بود.» و روي پنجاه تاکيد کرد. نگاه سبزعلي گشت روي حاشيه گلي بهمنشير؛ روي گاوميشهايي که به خون و گل غلتيده بودند، روي آدمهايي که جمع شده بودند دور زاير خلف و قصاب و پسر زاير خلف. پرسيد: «همي دو تا بودند؟» اياز بزي گفت: «سه تا. يکيش تو شط بود و آب بردش.» سبزعلي خلط به زمين انداخت:«تف به روزگار» شنتيا گفت:« روزگار خيلي قشنگه. حيف نيست تفيش ميکني؟»
| نويسنده | فرهاد حسنزاده |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 408 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.5 * 21.5 * 2.8 |
| وزن | 375 |
| سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است