دوساکس، رمان اينبار هم صحبت از آن سه نفر است؛ ژرژ، الن و شونژک، و باز هم همان داستان؛ روايت يک عشق،جدايي و ديدار دوباره از زبان و زاويهي ديد هريک از شخصيتها و کلافي از خاطرات که گاه روايت را قطع ميکند، گاه با آن همراه ميشود و گاه بر ابهامش ميافزايد. دو ساکس، رمان که ريشه در ماجرايي تاريخي دارد با زباني تأثيرگذار، کلماتي دقيق و نثري سرشار از ظرافت، چرخهاي از تکرارهاي هوشمندانه ميسازد که چون چرخي ارابه روايتش را پيش ميبرد. يتيمها اين يک داستان است، يک حکايت و شايد يک افسانه، حتي خيلي کوتاهتر، در حد يک پاراگراف. داستان چهار مرد است در يک طرف و يک زن در طرف ديگر ، سه مرد جوان و مرد ديگر، مسنتر، که شايد پدرشان، نيايشان و يا پادشاه پير يک کشور خيالي باشد. زن در کنار آنهاست ولي جايي ديگر، اما نميتواند از آنان دست بکشد... و مردِ مسنتر است که، بنا به منطق قابل پيشبيني، آنان را رها ميکند، ميميرد، فرار ميکند... حالا آن زن ميبيند که جوانترها هم بهدنبال گريختناند اما ناتوان از انجام آن... اين داستانِ يک فرار محتمل است، چندان محتمل که صورت نميگيرد...
نويسنده | ژان لوك لاگارس |
قطع | رقعي |
مترجم |
|
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 70 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
وزن | 73 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است