ميتوان او را آغازگر بزرگ چيزي دانست که تنسي ويليامز، ادوارد آلبي و سم شپرد، يکي پس از ديگري تا آخرين سالهاي قرن گذشته و آغازين روزهاي قرن امروز به بهترين و البته راديکالترين فرم، ادامهاش دادند؛ يوجين اونيل، با پيروزيهاي بزرگش در نوشتن نمايشنامههاي که پي در پي پوليتزر ميبردند و جايزهي نوبلي که درنهايت دريافت کرد، يکي از نااميدترين نويسندههاي همهي زمانها بود و هيچ خير و خيرخواهي در انسان عصر جديد نميديد. به انگارهاي نيچهاي، خداي کهن سالهاست که به مرگي بد درگذشته و از ياد رفته، در جهان استيلاي ماشينها هم که ديگر خدايي نمانده جز خداي جبر و اختناق اجتماع انساني؛ نظام خرد مطلق مدرنيته! کتاب «آنا کريستي» بر همين ساحت فکري و ضد الهياتي استوار است و داستان دختري را روايت ميکند محاطشده در جغرافيايي وسيع از زمين و دريا که رو به هر سو ميکند، شر بر زندگي و روزگارش چنبره ميزند. اونيل در اين نمايشنامه، انسان آمريکايي را پيش روي مخاطبش گذاشته و محتومي تماميت اين انسان تراز نوين جهاني را در آغازين روزهاي فوران روياي آمريکايي، تصوير ميکند. آنا کريستي را ميتوان همواره با اين تمثيل ناخداي نمايشنامه به يادآورد که استعارهايست ژرف، خطاب به آنها که رويايي در سر دارند: «تو نميتوني ببيني که به کجا ميري.نه، فقط اون دريا: اون پير عفريت، اون ميدونه.»
نويسنده | يوجين اونيل |
قطع | رقعي |
مترجم |
|
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 148 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 20.5 * 1.2 |
وزن | 150 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است