افلاطون در مدينة فاضلة خود و براي ساختن آن پيشنهاد مي‌کند: تئاتر را غدغن کنيد، زيرا که تئاتر دولت و سياست را به فساد مي‌کشاند. و البته اين رويارويي تئاتر و سياست در تاريخ به‌کرّات روي داده است. در قرون وسطا تئاتر از طرف کليسا غدغن اعلام شد، در انگلستان نيز پس از مرگ شکسپير تئاتر از طرف حکومت پيوريتن ها ممنوع شد. حتي کنگرة آمريکا در 1774‌م. و گوبلز (از رهبران آلمان نازي) در 1944‌م. نيز چنين کردند. پس رابطة تئاتر و سياست تاريخي دراز دامن دارد و اين رابطه را ملشينگر در اين کتاب با‌ استادي و عالمانه در ترازوي نقد و داوري گذاشته است. اين اثر چندان فني و تخصصي است که خواننده براي درک مطالب آن بايد معلومات چندي دربار? تاريخ و هنر تئاتر داشته باشد. ترجمة کتاب، علي‌رغم زبان پيچيدة متن اصلي، بسيار روان است.