بيجهت نيست که هگل در پيريزي فلسفهي تاريخاش مدام به نمايشنامههاي شاعران و تراژدينويسان يونان باستان رجوع ميکرد. نمايشنامههاي سوفوکل، اوريپيد، آيسخلوس و ... علاوه بر عظمت هنري و سبکپردازيهاي بينظيرشان، همواره به مثال نظريههايي سترگ در باب فلسفه، الهيات، سياست، جامعهشناسي و ... بحث و نظر فراواني برميانگيزند. کتاب «زنان فريادخواه» اثر تراژدينويس بزرگ يوناني، اوريپيد، روايت زنانيست که به خونخواهي و دادخواهي آمدهاند تا صدايشان را به گوش مردم بيخبر و حيران و حاکمان جبار برسانند. فرزندان اين زنان که همگي از فرماندهان و سربازان سپاه آرگوس بودهاند، در حمله به شهر تباي کشته شده و مردمان تباي اجساد آنها را روي زمين رها کرده و به خاک نسپردهاند، عملي که خلاف سنتهاي الهي و اخلاقيست. زنان فريادخواه از همين رو به آتن رو کردهاند تا قانونمداري و مردمسالاري آتن و آتنيان به دادشان برسد. اوريپيد در اين نمايشنامه به شکل عجيب و يگانهاي در نيمهي هزارهي پيش از ميلاد، 25 سده پيش ازآنکه چنين صدايي در اذهان مردم جهان وجود داشته باشد، با در صدر قرار دادن زنان در يک جنبش اعتراضي، ايدههايي را در جامعهشناسي و فلسفهي سياسي مطرح ميکند که به طور شگفتانگيزي با مسائل مدرنيته همخواني دارند. نمايشنامهي زنان فريادخواه در منتهاي يک اثر هنري درجه يک، ميتواند منبعي پيرامون مسائل حقوقي زنان، دموکراسي، حق اعتراض و الزامات قانوني مربوط به عقايد و اديان و ... باشد و همينها الزام خواندنش را براي ما بيشر و بيشتر ميکند.
نويسنده | اوريپيد |
قطع | رقعي |
مترجم | غلامرضا شهبازي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 100 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | 14.5 * 20.5 * 0.6 |
وزن | 110 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است