من فقط صدا را شنيده بودم: نديده بودم خودش را. درد داشت نديدنش: فقدان او. من مرد آن غيبت نبودم. از پسش بر نميآمدم. تلاش ميكردم براي فراموشي: فراموش كردن كسي كه نديده بودم. خاطره نداشتم از او. نميشد فراموش كرد. فراموش ناشدنيست آن كه نيست و نبوده است گويا. نميشد يادش را ترك كرد. پيوسته درد بود غيبتش. حضورش درد بود، با درد معاشقه ميكردم. معشوق من آن درد بود. حضور خارجي نداشت. هرچه بود، زخمي بود كه ديدني نبود. نميشد فهميد دارو و مرهم را كجا بايد ماليد. بي معشوق، عاشق شده بودم، عاشق جاي خالي او.
نويسنده | زاهد بارخدا |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 96 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 21 * 0.7 |
وزن | 96 |
سال چاپ | 1398 |
هنوز نظري ثبت نشده است