در جايي از نمايش صحافي ميگويد:
«و از همين لحظه است كه.
من ماندهام، و زمان مثل آواري بر من.
فرود ميآيد، و شب و روز از من.
ربوده ميشود، و پلكهاي سنگينتر از.
سلسله جبال من بازمانده است،
و آدمهايي ميآيند و ميروند، و روياها.
ميروند، و زمانها ميگذرند، و تاريخ.
ميگردد، و روزگار ميچرخد [...]
و من در دهليز رها ميشوم،
درون سياهي سياهچاله بيانتها...
و همه اينها به سان خوابيست كه.
گزارش آن منم» و نمايش.
گزارشيست از اين تاريخ كه.
نميگذرد، بلكه هر بار باز ميگردد و.
چون خوابگردان در چرخهاي باطل.
هرز ميگردد و اين همه همچون.
كابوسيست كه نمايش در شرح آن.
است و پس جز «گزارش خواب»
نميتواند باشد.
نويسنده | محمد رضاييراد |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 100 |
نوبت چاپ | 3 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.7 |
وزن | 125 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است