اين رمان بر اساس داستاني واقعي نوشته شده است. در زمان جنگ جهاني دوم، لالي سوكولوف، يكي از هزاران زنداني اردوگاه آشويتس است كه وظيفه خالكوبي شماره بر ساعد تازهواردان به او سپرده ميشود. گيتا يكي از صدها زنداني ايستاده در صف خالكوبي است. عشق در يك نگاه اتفاق ميافتد و رنگي ديگر به اين ماجراي هولناك ميدهد.
«لالي سعي ميكند سرش را بلند نكند. دستش را دراز ميكند تا تكه كاغذي را كه به او داده ميشود، بگيرد. بايد آن پنج شماره را روي ساعد دختركي كه كاغذ را در دست دارد، خالكوبي كند. شماره ديگري هم آنجا هست، اما كمرنگ شده. سوزن را در ساعد چپ دخترك فرو ميبرد و يك 3 روي آن حك ميكند و تلاش ميكند اين كار را با ملايمت انجام دهد. خون بيرون ميزند، اما سوزن به قدر كافي بيرون نرفته و لالي مجبور است دوباره آن عدد را خالكوبي كند. دخترك از دردي كه به او وارد ميشود و لالي ميداند چقدر شديد است، خم به ابرو نميآورد. بهشون اخطار دادن - نه حرف بزنن نه حركتي انجام بدن. لالي خون را پاك ميكند و جوهر سبزرنگ را روي زخم ميمالد.»
نويسنده | هدر موريس |
قطع | رقعي |
مترجم | فرشته شايان |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 280 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | 14 * 1.7 * 21 |
وزن | 233 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است