اين كتاب حاصل يك دغدغه ي فكري, از جانب هردوي ما در اينباره بود كه مردم چگونه زبان و تجربهي خود را ميفهمند......مارك دريافته بود بيشتر ديدگاههاي سنتي فلسفي نقش اندكي براي استعاره در فهم جهان ما قائل هستند (اگر نقشي براي آن قبول داشته باشند). جورج شواهد زباني را كشف كرده بود كه نشان ميدادند كه استعاره در زندگي و انديشه روزمره رايج است - شواهدي كه با هيچكدام از نظريههاي معاصر انگليسي ـ آمريكايي در زمينهي معني، هم در فلسفه و هم در زبان شناسي، سازگار نبودند.
تصميم گرفتيم دربارهي موضوعي كه فكر ميكرديم با هم همكاري كنيم....ظرف مدت يك هفته متوجه شديم كه برخي فرضهاي فلسفي و زباني معاصر، كه از زمان يونانيان تاكنون در سنت غرب بديهي انگاشته شدهاند، حتي مانع طرح اين نوع موضوعهايي هستند كه ما ميخواهيم مورد بررسي قرار دهيم. مسئلهي بسط يا حك و اصلاح نظريهي موجود معني نبود، بلكه تجديد نظر در فرضهاي اساسي سنت غرب بود..... در اين فرآيند، ما عناصري از يك رويكرد تجربهگرا را كشف كرديم كه نه تنها به مسائل زبان، حقيقت و فهم بلكه به معني دار بودن تجربه روزمره مي پرداخت.
نويسنده |
|
قطع | رقعي |
مترجم | جهانشاه ميرزابيگي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 394 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | 14.5 * 1.6 * 21.5 |
وزن | 442 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است