گوشي را گذاشتم. اتاق ساكت بود، فقط از دور صداي غرش هواپيما ميآيد. خلبانها درست از بالاي آپارتمانم پرواز ميكنند و به فرودگاه نزديك ميشوند. صداي وحشتناكي است. اما آدم بهش عادت ميكند. ديگر خوابم را آشفته نميكند. دراز كشيدم و به صداي رفت و آمد جاده برونو ـ كه آن هم آشنا بود ـ گوش دادم. اما جاده براي آن وقت شب به شكلي نامتعارف شلوغ بود. چشمهايم را باز كردم. چراغ زرد خيابان در ابري از مه شبانه همچنان آرام از بيرون پنجره نور ميتاباند.
نويسنده | جمعي از نويسندگان |
قطع | رقعي |
مترجم | فروغ پورياوري |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 320 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.2 * 21.2 * 1.4 |
وزن | 350 |
سال چاپ | 1390 |
هنوز نظري ثبت نشده است