[نزديك غروب است، در گوشهاي از اتاقنشيمن كسي زير پتو به خواب رفته است. مهتاب در حالي كه سعي ميكند موبايلش را كنار گوشش نگه دارد، با دستاني پر از كيسه وارد ميشود.]
مهتاب: آره عزيزم، آره، اصلا سخت نيست. نه، استرس چي عزيزم؟... فقط كافيه كه پا پيش بذاري، بقيهاش با من. عمه به قربونت بره، آره خيلي هم خوبه، عاليه. پس ميبينمت.
[چشمان مهتاب از خوشحالي ميدرخشد، كيسهها را مقابل در آشپزخانه رها ميكند و با عجله به سمت تلفن ميرود، در حال گرفتن شماره است كه متوجه ميشود مامان - گلاب به او خيره شده و جيغ ميزند.]
...
نويسنده | مينا خسروشاهي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 64 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.4 * 0.5 * 21.2 |
وزن | 74 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است