گارسون: آه! دختربچه بودن چه مصيبتيه. شما تجربه خيلي زيادي دارين. مادام؛ متاسفانه بايد بگم كه تقريبا ديگه هيچ كس قدرشناس توانائي عقلي و بصيرت پيرزنها نيست. شما بايد رئيس جمهور ميشدين، يا دبيركل، فرماندار، يا استاندار...
پيرزن: عزيزجون، من قبلا همه اين چيزائي كه تو ميگي شدم؛ فرماندار و سارتر و گاو مقدس و حتي كتابفروش ساده دورهگرد هم بودم و كتابهايي فروختم كه شيطان دلش ميخواست توشون حلول پيدا كنه، مثل رمان
”تسخيرشدگان“. ولي حالا ديگه وقتي براي اين جور حماقتها ندارم؛ حالا ديگه كرچ شدهام، بايد رو تخمهام بنشينم! البته اين يه استعارهس، يه تشبيهه؛ من بايد بدون وقفه زايمان كنم. از همين حالا و همينجا شروع ميكنم. آب حاضر كن، آب خيلي زياد، يه طشت بزرگ پر آب بيار. ملافه حاضر كن، ملافههاي زياد... ( پرده ميافتد. يك پرده سفيد با لكههاي قرمز.)
نويسنده | تادئوش روژهويچ |
قطع | رقعي |
مترجم | محمدرضا خاكي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 110 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 12.9 * 0.7 * 20 |
وزن | 100 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است