- گفتي اسمت چيه؟
از بين دندانهايي كه چليك چليك بر هم ميخورد، به زور نفس زدم "آوا!" و او با لحن همدلانهاي نويد داد:
- چيزي نمونده، رسيديم ديگه، معلومه حسابي سردت شدهها! و با سر انگشت به روبهرو اشاره كرد! نگاه ترسيدهام چسبيد به در چوبي قديمي خانه حاج مسلم، با گل ميخهاي برنجي خورشيدي رنگ از رو رفتهاي كه عجيب شبيه به در دو لنگه و عتيقه خانه بيبي گل بود! با اين تفاوت كه اين خانه، سر دري تيشه كاري شده آجري داشت كه با خط نستعليق سختخواني بر كتيبه بالايش نوشته شده بود "گشاده باد به دولت اين درگاه، به حق اشهد ان لا اله الا الله..." و من قبل از پا گذاشتن به خانه حاج مسلم، همانطور كه چشم به كاشي و خط نستعليق داشتم، ناخودآگاه و زير لبي، اشهدم را خواندم!
نويسنده | عاطفه منجزي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 732 |
نوبت چاپ | 6 |
ابعاد | 14.5 * 3 * 21.5 |
وزن | 700 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است