يك سواري نعرهكش مدل اواخر دهه 1920 با شكوه و متانت در خياباني نيمه خلوت و زمستاني پيش ميرود. در سواري، چهار مرد عبوس و سياهپوش و نيز تابوتي با يك حلقه گل داوودي بر آن ديده ميشوند. يكي از آنان رانندگي ميكند و ديگري كنارش نشسته است. دو نفر ديگر، پشت نعشكش، دو سوي تابوت نشستهاند. گويي هر چهار نفر به خوبي از تشريفات مربوطه آگاهي دارند. در همين لحظه صداي آژير ضعيفي ميشنوند كه به سرعت بلندتر ميشود. راننده و بغل دستياش نگاهي نگران به يكديگر مياندازند. دو نفر ديگر با دلواپسي به طرف در پشتي حركت ميكنند، پرده سياه رنگ روي قاب شيشهاي را بالا ميزنند و با احتياط نگاهي دزدانه به بيرون مياندازند. از ميان قاب شيشهاي، خودروي پليس را ميبينند كه با چراغگردان، آژيركشان به آنها نزديك ميشود.
نويسنده |
|
قطع | رقعي |
مترجم | شهرام زرگر |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 172 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 1 * 22 |
وزن | 200 |
سال چاپ | 1383 |
هنوز نظري ثبت نشده است