ما، در حال عبور از شهر ژيزور بوديم كه با شنيدن صداي كاركنان قطار كه نام آن شهر را داد ميزدند، از خواب بيدار شدم. دوباره داشتم خواهي نخواهي چرتكي ميزدم كه ناگهان تكان وحشتناكي مرا روي زن چاقي كه درست روبروي من نشسته بود پرتاب كرد.
يكي از چرخهاي ماشين در حين حركت شكسته بود و بر اثر اين حادثه قسمت سوخت و مخزن آب قطار و واحد حمل بار واگن از ريل خارج شده و ـ در كنار هيولاي در حال احتضار ، ـ روي زمين ولو شده بود...
نام گيدو موپاسان براي اغلب اهل مطالعه در ايران نامي آشنا و احترامانگيز است.
اين نويسنده بزرگ، در سال 1850 در نورماندي ـ از ايالات شمال غربي فرانسه ـ به دنيا آمد و پس از تحصيل در مدارس شهرهاي آن ايالت، راهي پاريس شد و از طريق گوستاو فلوبر، كه با كشف استعداد ادبي او، در كسب شهرت و توفيقات بعدي او سهم عمدهاي داشت، به محافل ادبي فرانسوي معرفي گرديد و بعد از مدتي جزء يكي از اعضاي شركت كننده در انجمن ادبي «مدان» به شمار آمد. اين انجمن با حضور عدهاي از پيروان مكتب ادبي ناتوراليسم، در ويلاي اميلزولا، واقع در مدان تشكيل ميشد و در تحولات ادبي آن عصر فرانسه بسيار تاثيرگذار بود.
نويسنده | گي دو موپاسان |
قطع | رقعي |
مترجم | علياصغر سعيدي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 196 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 1 * 21.5 |
وزن | 231 |
سال چاپ | 1395 |
هنوز نظري ثبت نشده است