گچ و چاي سرد شده از روزگار يك معلم زن مي‌گويد كه با ديگران تفاوت دارد. و همين تفاوت است كه او را مقابل جهان و آدم‌هايي مي‌گذارد كه دنياي‌شان را با مدار محافظه‌كاري تنظيم مي‌كنند. قصه‌هايي كه اين شخصيت از سر مي‌گذراند و رخدادهايي كه درك‌شان مي‌كند او را به كشف تكه‌هاي پنهان انسان‌هاي روبه‌رويش وا مي‌دارد. قهرمان او زني سركش است و آدم‌هاي فرعي محافظه‌كارهايي كه هركدام چيزي براي پنهان كردن دارند. افشين نويد بعد مجموعه موفق سرهنگ تمام اين مجموعه به هم پيوسته را با توجه به احوالات سياسي ـ احتماعي روزگار آدم‌هايي نوشته كه سعي مي‌كنند هم‌شكل باشند و ناپيدا اما حضور اين معلم متفاوت باعث مي‌شود آن‌ها ناچار به نمايش درونياتي شوند كه انگار كسي از آن‌ها خبر ندراند. نويسنده با ساختن يك مدرسه دخترانه پلي مي‌زند به جهان زنانه‌اي كه مدام در حال انكار خودش است و تمايلي به تفاوت ندارند. قصه از همين‌‌جا آغاز مي‌شود و به پاياني غافلگير كننده مي‌رسد.