حالا ديگر به تابوتم ميخ زدهاند. چهرهام وارفته، دهانم برآماسيده، دستهايم مثل دو تكه گوشت بيحس شده و انگشترهاي طلا كه به انگشتانم گذاشتهاند، توي گوشت شكمم فرو ميروند. شنواييام سنگين شده و انگار توي گوشهايم پنبه فرو كردهاند، اما صداي نواختن موسيقي را ميشنوم، همنوا با آواي گريه.
متاسفانه كه خانه را اينطور براي هميشه ترك كردم، ميدانم كه ديگر برنميگردم و امروز حتما روزي زيبا، تابناك و عطرآگين است و مردم شادماناند.
زوجهاي عاشق هنوز از جلو خانهام رد ميشوند و لحظهاي درنگ ميكنند تا گلهاي سرخ را كه چلستينا هر روز بهشان آب ميدهد تماشا كنند.
نويسنده | فدريكو توتزي |
قطع | رقعي |
مترجم | اثمار موسوينيا |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 88 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 15 * 0.5 * 21 |
وزن | 125 |
سال چاپ | 1393 |
هنوز نظري ثبت نشده است