سينما هيچ وقت جايگزين متن نخواهد شد ـ گيرم كه در پس سينما همچو قصد و كوششي هم باشد. پيش برنده بيچون و چراي تصاوير فقط متن است، نفس سينما هم همين را ميگويد. در توان سينما نيست كه بر متن فائق بيايد، سينما فاقد همچو درايتي است. امكان ندارد كه سينما با توانايي نامحدود متن همارز شود. سينما هراسان است، ميكوشد تا بلكه پاسخگويي هوش وافر تماشاگران باشد. سينما در چشمانداز خود چيزي جز برهوت سينما ندارد. سينما، با سرمايه كلان چندين و چند ميلياردي، غافل است از اين امر بديهي: آنچه در بيرون سينما ميگذرد با آنچه در درون سينما ميگذرد به هم پيوستهاند. تماشاگر فعلي ميداند كه سينما آلوده به ميلياردهاست، ميداند كه نظام توليد فيلم و مضمون فيلم هر دو از يك قماشاند. قصه فيلم كاميون، قصه رويارويي با اين نوع سينماست. زن فيلم كاميون هم ميداند كه قصه عشق و آنچه سببساز سخن گفتن از عشق باشد از ميان رفته است. مدام در پي اين است كه بداند كيست و چه ميتواند باشد. هيچ مرجع و مبنايي برايش باقي نمانده تا با اتكاء به آن بتواند يك هويت ممكن براي خود كسب كند... مسافر سر راهي است. در تكاپوست اين زن، در عين زوال زندگي، در تكاپوي عشق.
نويسنده | مارگريت دوراس |
قطع | رقعي |
مترجم | قاسم روبين |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 96 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 0.7 * 21.5 |
وزن | 150 |
سال چاپ | 1392 |
هنوز نظري ثبت نشده است