استاد كيفش را باز كرد و كاريكاتورهايي كه بچهها كشيده بودند درآورد. دختر 8 سالهاش را صدا كرد: بيا نگين، اينها را ببين.
نگين بابايش را از چشم و نگاه بچهها ديد. بابايي كه وقتي ميخنديد دندانهاي دراز و بدريختش بيرون ميافتاد. بابابي كه انگشت توي دماغش كرده بود و داشت موي بلند و كلفتي را ميكند.
بابايي كه داشت چرت ميزد. جور مسخرهاي چرت ميزد. گردنش شل شده بود.
بابايي كه خال گنده و بدريختي قيافهاش را زشت ميكرد. بابايي كه اوقاتش تلخ بود. حرص ميخورد و صورتش مچاله شده بود.
نويسنده | هوشنگ مرادي كرماني |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 72 |
نوبت چاپ | 14 |
ابعاد | 14 * 0.4 * 20.8 |
وزن | 80 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است