من تا آن روز سينما نرفته بودم، ولي حميد يكي دو بار يواشكي رفته بود. سعيد هم بدتر از من بود، چون حتي تلويزيون هم نداشتند. فرهاد نه تنها كلي فيلم ديده بود، بلكه توي خانهشان تلوزيون رنگي هم داشتند. تازه، ميگفت سر كوچهشان چند تا سينما هست، اما من و سعيد و حميد مطمئن بوديم كه دارد شارت ميزند! مگر ميشود بجنورد به آن بزرگي فقط يك سينما داشته باشد، ولي سر كوچه آنها چند تا سينما؟! البته امين هم، با اينكه فقط يكبار سينما رفته بود، خيلي هم فيلم ديده بود. مثل اينكه دايياش برايشان پروژكتور به خانه ميآورده و به قول خودش فيلم آپاراتي زياد ديده بود.
نويسنده | مهرداد صدقي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 412 |
نوبت چاپ | 22 |
ابعاد | 14 * 2 * 21 |
وزن | 425 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است