"ناديا" و "اندرو"، در سال 1900 به سادگي با يكديگر آشنا شده و چند سال بعد، هنگامي كه ناديا باردار است، اندرو براي هميشه او را ترك كرده و ميرود. ناديا دو دختر با نامهاي "تريسي" و "انيگريد" به دنيا ميآورد و با سختي بسيار آنها را بزرگ ميكند. هنگامي كه دو دختر به سن قانوني ميرسند از مادر جدا شده و اندكي بعد "تريسي" مورد حمل? عدهاي قرار گرفته و ميميرد. اينگريد ازدواج كرده و چندي بعد دختري به دنيا ميآورد كه آن را آندرهآ مينامند. آندرهآ در سالروز تولد هجدهسالگياش با مرد روانشناسي با نام "چارلز" آشنا ميشود. چارلز با جلب اعتماد خانواده، سعي در ايجاد رابطه با آندرهآ دارد، اما او را رها كرده و ميرود. آندرهآ دختري به دنيا ميآورد كه به ياد مادربزرگش نام او را ناديا ميگذارد. او آروز ميكند براي دخترش مادر بهتري باشد تا آن چيزي كه مادر خودش براي او بوده است. زماني كه ناديا به سن قانوني ميرسد، از خانه ميگريزد و چند سال بعد، مادر او را در مزرعهاي در حالي مييابد كه تنها كارش فكر كردن به خانواده و تبارش بوده است. پس از آن، ناديا و آندرهآ زندگي را با يكديگر ميگذرانند. اين نمايشنامه با حضور شش شخصيت با نام آندرهآ، ناديا، اندرو، اينگريد، تريسي، و چارلز قابل اجرا است.
نويسنده | اميررضا كوهستاني |
قطع | جيبي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 80 |
نوبت چاپ | 5 |
ابعاد | 12 * 0.7 * 16.2 |
وزن | 75 |
سال چاپ | 1396 |
هنوز نظري ثبت نشده است