روي اولين صندلي نشست و به فرش خيره شد. حال زاري داشت. برادري كه از هرزگي خواهرش شنيده. يعني يك فاجعه اسفبار. ناگهان فريادي بلند كشيد. ياعلي. و با دو دست سرش را گرفت. دوباره صداي گريه بلند مامان برخواست و بهنوش با گريه از آشپزخانه بيرون آمد و با ليوان آب به بهزاد نزديك شد.
ـ بهزاد جان. خودت را عذاب نده. ايشاالله كه چيزي نشده.
صداي بلند بهزاد در كل ساختمان پيچيد و تنم را لرزاند.
ـ بنفشه حالم ازت به هم ميخوره. تو از لطف خانوادهات سوء استفاده كردي.
| نويسنده | منير مهريزيمقدم |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 520 |
| نوبت چاپ | 5 |
| ابعاد | 14.5 * 2.3 * 21.5 |
| وزن | 600 |
| سال چاپ | 1392 |
هنوز نظري ثبت نشده است