مشتي غبار روايت زوال زناشوييست. زني که ديگر نميتواند زندگي کسالتبار روستايي خود را در قصري نئوگوتيکي تحمل کند که شوهرش آن را نشانه ارج خانوادگي و غرور اشرافي ميداند، محض سرگرمي بنا ميکند به دلبري کردن از جواني بيخاصيت و بيوجهه، و چندان بدين کار ادامه ميدهد که زندگي شوهرش را نابود ميکند. اما فقط به سبب اعمال زن نيست که شوهر به ورطه بيسرانجامي درميغلتدد؛ او در ضمن فريفته پندارهاي خويش است. غرض داستان روايت رابطه زن و فاسق نيست؛ غرض نماياندن انحطاط شوهر است بر اثرِ عمل زني که نه از سر خودخواهي، بلکه از سر بيمسئوليتي زندگي پسر و شوهرش را به سرانجامي شوم سوق ميدهد. لحن وُ در اين رمان که مشحون از توصيف  دقيق پديدههاست، سرد و عاري از قضاوت است، بدين قصد که خواننده باور کند شخصيتها و جدالهايشان با هم و  با خود کاملاً واقعياند. اما در پس اين توصيفات دقيق هيچ عمق، و بنابراين، هيچ احساسي نيست. نويسنده با اين راهبرد روايي نقش وقايعنگار هوشمندي را ايفا ميکند که نه علت بيماري، بلکه شوخيوار نشانههاي درد اجتماعي جهان معاصر را برملا ميسازد.
| نويسنده | اولين و | 
| قطع | رقعي | 
| مترجم | ابراهيم يونسي | 
| نوع جلد | شوميز | 
| زبان | فارسي | 
| تعداد صفحات | 285 | 
| نوبت چاپ | 1 | 
| ابعاد | 14 * 21.5 * 2.2 | 
| وزن | 350 | 
| سال چاپ | 1404 | 
هنوز نظري ثبت نشده است
 
