نوشتن براي من عادتي قديمي است. راهي است براي گريز از بيمکاني به دنياي پايدار حروف، راهي است براي جستن مکاني متفاوتتر از جايي که هستيم. و آيا اين معناي واقعي آرمانشهر نيست؟ آرمانشهرِ پسر گمشده که بازگشته اما ديگر خانهاي وجود ندارد، آرمانشهرِ راندهشدگان، تبعيديان و محبوساني که مشتاق هستند به جايي که از آن جدا شدهاند بازگردند و ميدانند که با وجود بازگشت، آنجا ديگر متعلق به ايشان نخواهد بود. باري، آرمانشهر حقيقي، خودِ انسان است. هماني است که انسان براي گريز از آن سفر ميکند، مدام از سويي به سويي ديگر ميرود، به پس يا پيش ميگريزد، به جايي هربار دورتر.
نويسنده | آئوگوستو روئاباستوس |
قطع | رقعي |
مترجم | مزدك صدر |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 447 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 13.5 * 21.5 * 4.5 |
وزن | 560 |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است