… اگر ما روزي از عشق راستين بهره يابيم و هرکس معشوقي را که نيمه ديگر او و متعلق به اوست به دست آورد و به طبيعت نخستين خويش بازگردد هم? آدميان نيکبخت خواهند شد. ولي چون در حال کنوني بدان کمال نميتوانيم رسيد لااقل بايد در پي معشوقي بگرديم که فکر و روحش همانند فکر و روح خود ما باشد و خداي عشق را که اين نعمت به دست اوست بستاييم زيرا او يگانه خدايي است که در اين راه به ياري ما ميرسد و ما را بهسوي آنکه خويش و نيمه ديگر ماست رهبري ميکند…
اينها سخناني است که فيلسوف بزرگ، افلاطون، بر زبان يکي از حاضران در مهماني جاري ميکند و محاوره جذاب خود را به پيش ميبرد -محاورهاي که در تاريخ تفکر انسان درباره موضوع عشق تأثيري بيبديل داشته است.
البته افلاطون نه اولين کسي بود که به موضوع عشق ميپرداخت و نه قرار بود آخرين باشد و صدالبته تنها فيلسوفان هم نبودهاند که پا به اين عرصه گذاشتهاند؛ علاوه بر فيلسوفان، که درباره عشق مفهومسازي کردهاند و سخنان مهمي گفتهاند، ساير متفکران و نيز دانشمندان هم دراينباره بسيار گفتهاند و نظريهپردازي کردهاند.
اما عشق پديدهاي نيست که فقط طالب اذهان مفهومساز و نظريهپرداز باشد؛ عشق ماجرايي است که آثارش در ملموسترين بخشهاي حيات بشري آشکار است.
نويسنده | مالك حسيني |
قطع | پالتويي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 202 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است