تاب باغ وحش شيشه اي، نمايشنامه اي نوشته ي تنسي ويليامز است که براي نخستين بار در سال 1945 به چاپ رسيد. داستان اين نمايشنامه به زندگي آماندا، مادر خانواده، و دختر معلول و پسرش، تام، مي پردازد. آماندا در هنگام شام به دخترش، لورا، مي گويد که به خاطر خواستگارانش سعي کند که به زيبايي و ظاهر خود اهميت دهد، اگر چه لورا تاکنون هيچ خواستگاري نداشته و در انتظار کسي هم نيست. پس از گذشت چند روز، آماندا درمي يابد که لورا ماه هاست تحصيل را کنار گذاشته و به فکر فرو مي رود که بايد براي زندگي خانواده و به خصوص دخترش، چه کاري انجام دهد چرا که لورا کمکي به او نمي کند و تمام وقت خود را صرف بازي با مجسمه هايي کوچک و شيشه اي از حيوانات مي کند. لورا سرانجام از تام مي خواهد که پسري را براي آشنايي با لورا به خانه شان دعوت کند. تام هم اين کار را انجام دهد و از جيم دعوت مي کند که به خانه شان بيايد. با ورود جيم به اين خانواده، ظاهراً تغييراتي در لورا شکل مي گيرد اما آيا اعضاي اين خانواده مي توانند خيال بافي هاي خود را کنار گذاشته و در دنياي واقعيات زندگي کنند؟