روي زمين نشستم و از دور نگاهش کردم. چند روزي از آمدنم به اتاقشان گذشته بود. دلم ميخواست کمکش کنم اما نميتوانستم! چون بعضي رنجها در وجود آدم تنيده و بعضي دردها با تار و پودت بافته ميشوند. هيچوقت نميتواني يک رج اشتباهبافتهشده در يک قالي را از ميان آنهمه تار و پود، جدا کني مگر يک تيغ دستت بگيري و تمام قالي را رشتهرشته کني. در آخر ميتواني رج اشتباه را بيرون بکشي اما چيزي که از آن قالي زيبا و پرنقشونگار باقي ميماند، فقط يک مشت نخهاي رنگارنگِ پاره است و بس... رجهاي اشتباه وجود هر کس يا آنهايي هستند که آدم، خودش با دست خودش يکييکي به وجودش گره ميزند يا قاليبافي دارد که پاي دار زندگياش نشسته و وجودش را گره به گره و رج به رج، اشتباه ميبافد. من و اشتباهاتم همان رجهاي بيارزش و ناميزان بوديم و قاليباف زندگيام...؟ من نميخواستم بيشتر از اين به زندگيِ آتوسا تيغ بکشم...
نويسنده | مهسا حبيبيان |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 240 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1.4 |
وزن | 240 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است