سخن گفتن از پسامدرنيسم بدون استناد به تحليلهاي ليوتار ممکن نيست؛ فيلسوف منتقدي که ابرحکايتهايي همچون مسيحيت و يهوديت و مارکسيسم و کاپيتاليسم و غيره را بازانديشي ميکند؛ همانها که مدعياند قادرند بشريت را از انقياد دردها و رنجها برهانند. او از بيحدومرزبودگي دانشهاي گوناگون امروزين در سپهر پسامدرنيته ميگويد و ناهمخوانيشان را زير سؤال ميبرد و در ادامه نشان ميدهد در سالهاي واپسين قرن بيستم، رمزگانهاي اجتماعي و اخلاقي گونهگوني در فرهنگهاي مختلف، بيهيچ سنخيتي، در کنار هم قرار گرفتهاند؛ پس نميتوان انتظار داشت درکشان از پسامدرنيته همسان باشد.
افول انگارههاي آرماني مدرنيته، نظير برابري انسانها و پايبندي به اصول اخلاقي و رفاه براي آحاد بشريت براي ليوتار حکايت از اين دارد که آرماني ديگر از خاکستر آن برخاسته که هم به بسيط ذهن و انديشه مرتبط است، هم به روزمرگي انسان. دستيابي به موفقيت در اين عرصه يگانه سنجه محسوب ميشود، آنهم در کوتاهترين زمان ممکن؛ در چنين فضايي، مطالعه، پرداختن به هنر و انديشيدن، اعمالي واهي تلقي ميشود، چه، زمانبَر است.
برخي پسامدرنيته را پديدهاي انگاشتهاند گذرا؛ ليوتار در اين کتاب تأکيد دارد پسامدرنيته تغييري است ژرف در ادراک جماعت متمدن از فضا و زمان که نبايد بدان بهمثابه دوراني نگريست که پس از مدرنيته و عليه آن حادث شده، بلکه قسمي جهانبيني است که از پيش، در بطن مدرنيته وجود داشته، اما بهشکلي نهفته.
نويسنده | ژان فرانسوا ليوتار |
قطع | رقعي |
مترجم | كتايون شهپرراد |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 144 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21 * 0.9 |
وزن | 180 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است