ردپاي مدارس فلسفي را در سرتاسر صحنهي فرهنگي يونان باستان ميتوان مشاهده کرد: از آکادمي افلاطون گرفته تا رواق پُرنقشونگار زنون کيتيومي و باغ اپيکوريان. به اينها ميتوان مدارس کورنايي، الئايي، مدرسهي اخلاقيون، جدليون و بسياري ديگر از مکاتب فکري آن زمان را نيز افزود. اين مدارس صرفاً نمايندهي نحلههاي فکري نبودند و عضويت در آنها تنها به سبب دغدغههاي ذهني نبود. بلکه، برخلاف آکادميهاي فلسفه در روزگار ما، آموزههاي اخلاقي و عملي همگام و گاهي جلوتر از موضوعات انتزاعي و پيچيدهي فکري قدم برميداشتند، تا جايي که امروزه و به طور عام برخي از اين مدارس را با تعليمات اخلاقي و عمليشان ميشناسيم. پرسش اصلي پيشِ روي جويندگان و دوستداران حکمت آن بود که چگونه درست زندگي کنيم؟ زندگي فضيلتمندانه کدام است و کدام زندگي ارزش زيستن دارد؟ اين مدارس با آنکه همگي ذيل يک فرهنگ واحد جمع ميآمدند، هر کدام ارزشها و غايات و اهداف خود را بنا مينهادند و بهواقع در حکم هويت اعضايشان بودند. گرچه با روي کار آمدن اسکندر تغييري اساسي در جهتگيري فلسفهي يونان باستان ايجاد شد، اين مدارس و آموزههايشان طي دورانِ روم باستان نيز تداوم يافت... -از متن کتاب-
نويسنده | ماركوس توليوس سيسرو |
قطع | پالتويي |
مترجم | علي سياح |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 106 |
نوبت چاپ | 3 |
ابعاد | 11.5 * 21.5 * 0.6 |
وزن | 85 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است