وقتي مسخ را به ترجمه هدايت خواندم، در آن به تقريب نوجواني، ضربه يي بود در فهم از ادبيات. و اين که خيال چگونه ما خود را در صراحتى واقعيت گونه مسجل مي کند؛ چنان ساده و محکم که انگار از ماجرايي روزمره. اين صراحت کلامي در تصوير انديشه / خيال، درسي در ديدن و تصوير کردن بود و اين، ديني است که هدايت بر نسل ما دارد؛ در آن سال ها، که کسي نه کافکا مي شناخت، نه اکسپرسيونيسم آلمان را، نه کابينه دکتر کاليگاري را - که حداکثر ويکتور هوگو بود و دارتانيان و شوق زدگي از دختر لر - و حواس ها پرت بود از مبارزه آلمان و انگليس، و زير جُلي تر، مبارزه طبقاتي در ايران، که وجهي نداشت و الگوي کليشه شده روس را - نه حتى مارکس را – مي خواست تا در اين مزرعه آب گرفته و دهقان خواب گرفته پياده کند.
نويسنده | گروه نويسندگان |
قطع | رقعي |
مترجم | صادق هدايت |
نوع جلد | گالينگور ـ كاوردار |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 484 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 21.5 * 4 |
وزن | 650 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است