دست در كيفش ميكند، تصبيح كبود را از ميان آن بيرون ميكشد و با مكث روي ميز قرار ميدهد.
دستش روي تسبيح خيمه زده مانده. گذشتن از دانههايي كه جزئي از جانش شده آسان نيست، ولي گاهي بايد از جان هم گذشت تا رها شد!
به درخشش حلقهي سادهاش در نور غروب نگاه ميكند و از لاي انگشتها، به كبود دانهها...
دو طوق... دو حلقه... اولي، صاحبش را نداشته و دومي... صاحبش را نخواسته! نمي خواهد به زندگياش فكر كند...
آدم وقتي بخشي از جانش را ميكند و از آن ميگذرد، نميتواند به چيز ديگري فكر كند.
نويسنده |
|
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 800 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 21 * 5 |
وزن | 746 |
سال چاپ | 1398 |
هنوز نظري ثبت نشده است