تاسف.... تنها چيزي كه هيچوقت به درد كسي نميخورد. هميشه همه وقتي از اين كلمه استفاده مي كنند كه مي دانند كاري از دستشان برنميآيد و نميتوانند چيزي را به قبل برگردانند!
بعد از حرف زدن با او نفرتم بيشتر شد، بغضم ييشتر شد!
چند روز است با كسي حرف نميزنم. چند روز است با خودم هم قهرم. دلم فقط يك اتاق مي خواهد و يك پنجرهي سرتاسري و يك فنجان چاي داغ.
كاش ميشد مينشستم و به دوردستها فكر مي كردم. آنقدر فكر مي كردم تا غرق شوم غرق تمام گذشته، غرق تمام روزهاي خوبي كه هيچ غمي نبود.
همه چيزم را از دست دادهام. تنها چيزي كه برايم مانده يك مشت خاطره است و نفرتي كه نميتوانم حتي توصيفش كنم! يك هفته است سركار نرفتم، با تمام سختجان بودن هم نتوانستم بروم و ديدنش را تحمل كنم. درست مثل آن سالهايي شدم كه از تهران كوچ كرديم و هر لحظه ترس روبرويي با او را داشتم!
نويسنده | شيوا بادي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 660 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 3 * 21 |
وزن | 699 |
سال چاپ | 1398 |
هنوز نظري ثبت نشده است