نور ماه، اتاق را سايه روشن كرده بود. زيبايي حيرتانگيز ماه، راحله را به سوي پنجره كشاند، و او لحظاتي را به نظاره ايستاد. با تك ضربهاي كه به در نواخته شد، افكار سرگردان او در هم ريخت و لحظهاي بعد قامت بلند پدرش را ديد كه در آستانه در ظاهر شد به سويش لبخند زد و او را دعوت به نشستن نمود.
آقاي ايماني به دخترش كه اكنون در مقابل او نشسته بود، خيره شد. راحله خوب ميدانست كه پدر براي چه به اتاقش آمده است، سرش را پايين انداخت و خود را به مرتب نمودن چينهاي دامنش مشغول كرد.
نويسنده | مهسا طايع |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 224 |
نوبت چاپ | 3 |
ابعاد | 14.3 * 1 * 21.1 |
وزن | 251 |
سال چاپ | 1389 |
هنوز نظري ثبت نشده است