كلاس آواز
[نور ميآيد. چند مرد جوان و يك كودك ده ساله به نام همايون كه پسر بهادر است در كلاس آواز نشستهاند. بهادر يكي از شاگردان قديمي و خوب در حال خواندن است... بعد از مدتي، استاد دستش را بالا ميآورد و به كس ديگري اشاره ميكند كه بخواند... كمال شروع به خواندن ميكند... او هنوز چيزي از خواندنش نگذشته كه استاد دستش را به علامت قطع كردن بالا ميآورد.]
استاد: شور است. بسيار هم شور!...
كمال: خوب نبود استاد؟
استاد: ما از دشت گفتيم و بهار، لاله و سنبل... شقايق! و منتظر بوديم دشتي بشنويم و حالي به حالي شويم...
اما تو آنقدر رديفها را كش ميدهي و داخل و خارج ميشوي كه شور ميشوند كمال آقا... از دهان ميافتند... بيمزه ميشوند... حال را خراب ميكنند...
نويسنده | حميد ابراهيمي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 112 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.3 * 0.7 * 21 |
وزن | 116 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است