هرگز نام اين كتاب را نشنيده بودم و نويسندهاش را هم نميشناختم اما هيچ اهميتي نداشت. تصميم خودم را گرفته بودم. با دقت كتاب را از درون قفسه بيرون كشيدم و با سرعت ورق زدم. صفحات، درست مثل اين كه از قفس آزاد شده باشند زيرا انگشتانم بالبال ميزدند و همراه با جابهجا شدنشان طوفاني به پا ميكردند و گرد و غبار ساليان دستنخورده ماندنشان را از دل خود بيرون ميريختند. من، شادمان از انتخابي كه كرده بودم، لبخند بر لب، كتاب را زير بغلم گذاشتم و از همان مسيري كه آمده بودم برگشتم تا از هزارتوي كتابخانه خارج شوم. شايد فضاي افسونگر آن كتابخانه همواره پذيراي افرادي بسيار لايقتر و بهتر از من بود، اما در آن لحظات كاملا اطمينان داشتم كه سايه باد سالها انتظارم را ميكشيده تا به سراغش بروم، شايد حتي مدتها پيش از آن متولد شده باشم.
نويسنده | كارلوس روييس سافون |
قطع | رقعي |
مترجم | علي صنعوي |
نوع جلد | گالينگور |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 744 |
نوبت چاپ | 15 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 4.8 |
وزن | 750 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است